نمونه معارف
یکی از راه های شناخت یک امر، آشنایی با آثار و نشانه های آن و اندیشیدن درباره آنهاست. خدای حکیم نیز در قرآن کریم مردم را به تفکر در نشانه هایش بر روی زمین و آسمان ها فرامی خواند و می فرماید: «به زودی برای مردم نشانه های خود را در اطراف زمین و درون جانشان می نمایانیم تا بر آنان آشکار شود که او حق است». امام صادق علیه السلام در تبیین معارف الهی به یاران خود، بر این نکته مهم بسیار تأکید می کرد و رساله توحید مُفَضَّل، نمونه بارز و روشن این مسئله است.
شخصیت کم نظیر
مفضّل، یکی از یاران و شاگردان خاص امام صادق علیه السلام بود و در نزد دیگر امامان نیز جایگاه والا و منزلت سترگی داشت. او نماینده امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام در میان مردم کوفه بود و نیز از طرف امام ششم وظیفه داشت با اموالی که از طرف آن حضرت در اختیارش گذاشته شده بود، اختلافات مردم را برطرف کند و روابط آنان را اصلاح نماید. صادق آل محمد صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: «ای مفضّل! به خدا سوگند تو را و دوستدار تو را دوست دارم. ای مفضّل! اگر همه یاران من آنچه را تو می دانی می دانستند، هیچ گاه میان دو کس از آنان مشکلی پیش نمی آمد». یونس بن یعقوب می گوید: امام صادق علیه السلام هنگام مرگ فرزندش اسماعیل به من دستور داد این خبر را به مفضل برسانم. سپس امام فرمود: «به مفضّل سلام برسان و به او بگو: مصیبت مرگ اسماعیل بر ما وارد شد و صبر کردیم. تو نیز مانند ما در این مصیبت صابر باش».
مردی آگاه
یکی از یاران امام صادق علیه السلام به نام فیض به حضرت عرض کرد: «جانم فدای شما باد. من هر گاه در میان دانشمندان کوفه می نشینم، در میانشان اختلاف عقیده می بینم که گاه درشک می افتم؛ ولی هنگامی که به مفضّل روی می آورم، مرا چنان آگاه می کند که راحت می شوم و دلم آرام می گیرد». امام صادق علیه السلام فرمود: «آری ای فیض! حقیقت همان است که می گویی». هشام نیز می گوید: در روزی گرم و سوزان، در زمینی که امام صادق علیه السلام در آن مشغول کار بودند و عرق از سینه مبارکشان سرازیر بود، به خدمت آن حضرت مشرف شدم تا درباره مفضل بپرسم. پیش از آنکه من حرفی بزنم امام علیه السلام فرمود: «مفضل مرد خوبی بود». آن حضرت این عبارت را چند بار تکرار کرد. یکی از یاران امام کاظم علیه السلام هم می گوید: به خدمت حضرت شرفیاب شدم. در این هنگام، فرزند بزرگوارش، علی بن موسی علیه السلام نیز در نزد او بود. امام کاظم علیه السلام به من فرمود: «ای محمد! مفضل انیس و همدم و راحتی بخش من بود». هنگامی که خبر وفات مفضل را به امام کاظم علیه السلام دادند، آن حضرت فرمود: «خدا او را رحمت کند».
مقام وال
بسیاری از دانشمندان اسلامی در کتاب های خود به مقام شامخ مفضل از یاران امام صادق علیه السلام اشاره کرده اند. کلینی در کتاب پُر اَرج اصول کافی از مفضل روایت نقل می کند. شیخ صدوق که تصمیم گرفته بود در کتاب های خود به ویژه کتاب مَن لاَیَحْضُرُه الفقیه فقط به احادیث معتبر و روایاتی که بین او و خدا حجّت است، بپردازد، بارها به احادیث مفضّل استناد می کند. شیخ مفید، دانشمند بزرگ قرن چهارم درباره او می گوید: «مفضل از فقیهان صالح و مورد اطمینان بوده است». شیخ عباس قمی نیز درباره وی می نویسد: «هر کس به توحید مفضل که امام صادق علیه السلام برای او فرموده رجوع کند، خواهد دانست که مفضل نزد آن حضرت، مرتبه و منزلتی والا داشته و شایسته پذیرش علوم ایشان بوده است».
رساله ای شریف
بزرگان دین و عالمان اسلامی، از گذشته تاکنون به مطالعه و اندیشه در کتاب توحید مفضل بسیار سفارش کرده اند. دانشمند بزرگ، سید بن طاووس می فرماید: «از جمله آداب مسافر آن است که کتاب توحید مفضل را که درباره شناخت حکمت ها، تدبیرها و اسرار نهفته در آفرینش این جهان است و مفضل آن را از امام صادق علیه السلام نقل کرده، به همراه داشته باشد».
سید بن طاووس همچنین خطاب به فرزندش می گوید: در نهج البلاغه و اسرار آن و در توحید مفضل که امام صادق علیه السلام درباره آفرینش خدای عز و جل بر او املا فرموده، بنگر و اندیشه کن».
محدث معاصر، شیخ عباس قمی می گوید: «توحید مفضل، رساله بسیار شریفی است». علامه مجلسی، حدیث توحید مفضل را به طور کامل در جلد سوم بحارالانوار آورده و شرح داده و به فارسی ترجمه کرده است. علامه مجلسی انگیزه خود را از ترجمه این کتاب، نیاز همگان در تقویت یقین و ایمان به آن معرفی می کند.
همگام با قرآن
قرآن کریم، مردم را به اندیشیدن درباره اشیا و موجودات اطراف خود فرا می خواند. امام صادق علیه السلام نیز که قرآن ناطق است، مردم را به تفکر در دشت و دریا، حیوان و انسان و پرندگان فرامی خواند. نظم و تدبیر، حکمت و اندازه گیری و هماهنگی در موجودات، شگفت انگیز است. امام صادق علیه السلام در سخنان خود به مفضل بارها چنین می فرماید: «ای مفضل!... اندیشه کن و عبرت بگیر». آری شایسته است در همین امور عادی اندیشیده شود. دانستن کافی نیست؛ باید در دانسته ها اندیشید. این گونه است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «هیچ عبادتی مانند اندیشیدن در آفرینش خدا نیست». یا امام صادق علیه السلام فرمود: «برترین عبادت، اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست».
مباحث توحید مفضل
امام صادق علیه السلام مباحث توحیدی را برای مفضل کوفی در چهار روز املا فرمود. مجلس اول درباره شگفتی های آفرینش انسان، مجلس دوم شگفتی های آفرینش حیوان، مجلس سوم درباره شگفتی های آفرینش طبیعت و مجلس چهارم درباره ناملایمات و بلاها. آن حضرت با احاطه کامل به فلسفه و اسرار آفرینش، در القای این درس ها به صورت فیلسوفی الهی، دانشمندی کلامی، پزشکی ماهر، تحلیلگری شیمی دان، تشریح کننده ای متخصص، کارشناس کشاورزی و درختکاری و به یک سخن، عالم و آگاه از همه پدیده های میان آسمان و زمین جلوه گر شده است.
آفرینش ماهی
امام صادق علیه السلام در مباحث اعتقادی خود به مفضل، درباره حکمت آفرینش ماهی چنین فرمود: «نیک بنگر. در آفرینش آن دست و پا نهاده نشده؛ زیرا به راه رفتن نیازی ندارد و جایگاه آن آب است. نیز برای آن، شُش آفریده نشده؛ چون در میان آب نمی تواند نفس بکشد. در مقابل دست وپا، باله هایی سخت و قوی به آن داده شده است و چنان که قایقران با پارو زدن به پیش می رود، ماهی نیز با حرکت دادن این باله ها آب را به کنار زند و پیش رود. دیدگان ماهی، کم سو هستند و آب مانع دید دقیق او می شود. درنتیجه، این نقص با اعطای حس بویایی قوی جبران شده است. او از فاصله ای بسیار دور غذای خود را بو می کند.... ماهی آب را با دهان می گیرد و از سوراخ های گوش خارج می کند تا مانند حیوانات دیگر از مزایای هوا سود برد». این سخن امام صادق علیه السلام به روشنی بیانگر استفاده ماهی از اکسیژن است؛ حقیقتی که قرن ها پس از سخن امام کشف شده است.
گریه کودکان
پیشوای ششم به مفضل فرمود: «ای مفضل! از منافع گریه کودکان نیز آگاه باش. بدان که در مغز کودکان رطوبتی است که اگر در آن بماند، بیماری ها و نارسایی های سخت و ناگوار مانند نابینایی به او رساند. گریه، آن رطوبت را از سر کودکان سرازیر می کند و بدین وسیله، تن درستی بدن و چشم آنها را فراهم می کند. پدر و مادر از این راز آگاه نیستند و مانع آن می شوند که کودک از گریه اش سود برد. اینان همواره در سختی می افتند و می کوشند او را ساکت کنند و با فراهم آوردن خواسته هایش، او را از گریه باز دارند، ولی نمی دانند که گریه کردن به سود اوست و سرانجام نیکی پیدا می کند. چه بسا در اشیا، منافعی باشد که معتقدانِ به اهمال و بی تدبیری در کارِ عالَم، از آن غافل اند و اگر می دانستند، هیچ گاه نمی گفتند فلان چیز بی ثمر است؛ زیرا آنان از اسباب و علل آگاه نیستند. به راستی هر چه را منکران نمی دانند، عارفان می بینند. چه بسیار است چیزهایی که دانش اندک آفریده ها از آن کوتاه و خالق آفرینش باعلم بی پایانش از آن آگاه است».
قطره ای از کوثر علم
خدای عز و جل به وسیله آنچه به مردم داده و به ایشان شناساند، بر آنان اقامه حجت کرده است.
هیچ بنده ای نیست مگر آنکه خدا را بر او حجت است؛ چه در گناهی که مرتکب شده و چه در نعمتی که در شکرش کوتاهی کرده است.
اگر یک حدیث بفهمی، بهتر از آن است که هزار حدیث را نفهمیده نقل کنی.
هر کس چهل حدیث از احادیث ما را درباره حلال و حرام حفظ کند، خداوند در روز قیامت او را دانشمند و عالم برانگیزد و عذابش نکند.
پنج ویژگی است که در هر کس یکی از آنها نباشد، خیر و بهره زیادی در او نیست: وفاداری، تدبیر، شرم و حیا، خوش خویی و آزادگی که چهار ویژگی دیگر را هم با خود دارد.
آزاده در همه حال آزاده است. اگر بلا و سختی به او رسد، شکیبایی ورزد و اگر مصیبت ها بر سرش فرو ریزد، او را نشکند، هر چند به اسیری افتد و مقهور شود و آسایش را از دست نهاده به سختی و تنگ دستی افتد؛ چنان که یوسف صدیق امین علیه السلام ، به بندگی گرفته شد و مقهور و اسیر گشت، اما این همه به آزادگی او آسیب نرساند.
مؤمن در دین خود نیرومند است... و در فهم دین حریص.
حیا و پاک دامنی از ایمان است و زشتگویی و بدزبانی و دریدگی از نفاق و دو رویی.
کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.
دست نیاز به سوی مردم دراز کردن، عزت را می گیرد و حیا را می برد.
چه زشت است برای مؤمن که میل و خواهشی خوار کننده داشته باشد.
آزمند از دو ویژگی محروم شده است و در نتیجه دو خصلت دیگر را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست می دهد، و از رضایت و خرسندی محروم است و در نتیجه یقین را از کف خواهد داد.
دو کس هرگز سیر نمی شوند؛ حریص دانش و حریص مال دنیا.
امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمود: آیا اندوهگین نمی شوی؟ آیا غم، دلت را نمی گیرد؟ آیا دردمند نمی شوی؟ عرض کرد: به خدا سوگند، چرا این گونه می شوم. فرمود: «هرگاه چنین حالت هایی به تو دست داد، مرگ و تنهایی قبر را به یادآور و آن زمانی را که چشم هایت آب گشته، برگونه هایت جاری شود و بندهایت از هم بگسلد و گوشت بدنت خوراک کرم ها شود و پیکرت پوسیده گردد و از دنیا جدا شوی. اینها تو را به کار و عمل برمی انگیزد و از حرص زیاد به دنیا باز می دارد». [1]
پی نوشت :
[1] - رجوع شود به مقاله: « طلوع دانایی (ولادت امام جعفر صادق علیه السلام) »